English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (2960 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
embark U درکشتی سوار کردن
embarked U درکشتی سوار کردن
embarking U درکشتی سوار کردن
embarks U درکشتی سوار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
Other Matches
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
privateer U درکشتی تجارتی مسلح کار کردن
to ride and tie U اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
shipboard U درکشتی
embark U درکشتی گذاشتن
embarks U درکشتی گذاشتن
embarked U درکشتی گذاشتن
to take ship U درکشتی گذاشتن
embarking U درکشتی گذاشتن
gun room U مخزن مهمات درکشتی
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
To knock someone down. U کسی رازمین زدن ( درکشتی وغیره )
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
assembles U سوار کردن
modulating U سوار کردن
mount U سوار کردن
fabricates U سوار کردن
mounts U سوار کردن
assemble U سوار کردن
rigs U سوار کردن
take up U سوار کردن
modulate U سوار کردن
modulates U سوار کردن
rigged U سوار کردن
assembled U سوار کردن
rig U سوار کردن
fabricating U سوار کردن
enchase U سوار کردن
fabricated U سوار کردن
fabricate U سوار کردن
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
assemble U سوار کردن قطعات
modulate U سوار کردن موج
imbark U در کشتی سوار کردن
setting up U سوار کردن جاانداختن
entrain U سوار کردن کشیدن
assembled U سوار کردن قطعات
sets U سوار کردن جاانداختن
to give somebody a ride U کسی را سوار کردن
to give somebody a lift U کسی را سوار کردن
set U سوار کردن جاانداختن
rodeos U سوار کاری کردن
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
mounting U سوار کردن وسایل
to take ship U در کشتی سوار کردن
staging U سوار کردن جا دادن
rodeo U سوار کاری کردن
install U سوار کردن جادادن
installing U سوار کردن جادادن
installs U سوار کردن جادادن
modulating U سوار کردن موج
modulates U سوار کردن موج
assembles U سوار کردن قطعات
take on U مسافر سوار کردن
pick up U سوار کردن مسافر
erects U بناکردن سوار یا نصب کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
removable U قابل سوار و پیاده کردن
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
erecting U بناکردن سوار یا نصب کردن
erected U بناکردن سوار یا نصب کردن
erect U بناکردن سوار یا نصب کردن
assemblages U انجمن عمل سوار کردن
assemblage U انجمن عمل سوار کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
mounting U اسباب سوار شدن یا کردن
slip rope U مهاری که دوسرش درکشتی ومیانش بکرانه بسته باشد.....کشتی رها شود
ex ship U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
To pick up a passenger. U مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
piggybacks U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
port of embarkation U بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
the setting of a gem U سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
piggyback U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
cavalry man U سوار در سوار نظام
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
piggyback <idiom> U روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
mount U قنداق سوار کردن بر پا کردن
assembles U سوار کردن گردهمایی کردن
mounts U قنداق سوار کردن بر پا کردن
assemble U سوار کردن گردهمایی کردن
assembled U سوار کردن گردهمایی کردن
to give one a lift U کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
rail loading U سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
roll on roll off U روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
floppy disks U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy discs U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disk U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppies U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
modulation U سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
horse U اسب دار کردن سوار اسب کردن
reassemble U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembling U بستن قطعات سوار کردن قطعات
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
troop space U جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
pieces U سوار
boarded U سوار
piece U سوار
outside ofa horse U سوار
board U سوار
horseback U سوار
in the saddle U سوار
troopers U سوار
horsewoman U سوار
horsewomen U سوار
trooper U سوار
horse breaker U چابک سوار
horsewoman U سوار اسب
tobogganist U سورتمه سوار
boot and saddle U سوار شوید
mounted U سوار شده
motorist U ماشین سوار
mount U سوار شدن بر
equestrian U چابک سوار
equestrian U اسب سوار
horse man U اسب سوار
horsemen U اسب سوار
get on U سوار شدن
ride U سوار شدن
on board a ship U سوار کشتی
on stilts U سوار چوب پا
cavalier U اسب سوار
cyclists U دوچرخه سوار
cavalier U سرباز سوار
horseman U اسب سوار
cyclist U دوچرخه سوار
tobogganer U سورتمه سوار
chevalier U سوار دلاور
get in U سوار شدن
cavalry U سوار زرهی
mounts U سوار شدن بر
rides U سوار شدن
horseman U سوار کار
on shipboard U سوار کشتی
canter U سوار اسب
jockey U چابک سوار
vedette U قراول سوار
biker U موتورسیکلت سوار
biker U دوچرخه سوار
motorists U ماشین سوار
bicyclist U دوچرخه سوار
upping U سوار براسب سر پا
reinsman U اسب سوار
Mt U سوار شدن
upped U سوار براسب سر پا
Mts U سوار شدن
up U سوار براسب سر پا
armored cavalry U سوار زرهی
horseback U سوار براسب
jockeys U چابک سوار
washine U موج سوار زن
riders U سوار کار
modulation U سوار سازی
equitant U سوار بر اسب
board surfer U موج سوار
canters U سوار اسب
horsewomen U سوار اسب
rider U سوار کار
skim boarder U موج سوار
surfer U موج سوار
cantering U سوار اسب
equestrienne U زن اسب سوار
boaters U زورق سوار
acheval U سوار بر اسب
cantered U سوار اسب
jockey U اسب سوار حرفهای
jockeys U اسب سوار حرفهای
uhlan U سوار نیزه دار
ridable U رام و سوار شدنی
cuirassier U سوار زره پوش
to hitch U مجانی سوار شدن
enplane U سوار هواپیما شدن
wheelsman U دوچرخه سوار شراعبان
horse U سواراسبی سوار شوید
wheelman U دوچرخه سوار شراعبان
reinsman U سوار کار ماهر
unmounted U سوار نشده پیاده
coachload U افراد سوار بر درشکه
jockey club U باشگاه سوار کاران
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com